دوران خفقان
بعد از رحلت رسول اکرم(ص)، دیگران در جایگاه آن حضرت نشستند وعلی(ع) در حاشیه ماند. با این حال تعداد زیادی از بزرگان صحابه تنها آن جناب را امام برحق می دانستند; حذیفه بن یمان می گفت:
«هر کس که طالب دیدار امیرالمؤمنین برحق است، علی راملاقات نماید.» عبدالله بن مسعود می گفت: «در قرآن خلفا چهارتن هستند: آدم،هارون، داوود و علی علیهم السلام » این بزرگان کاملا با امامشان در ارتباط بودند ولی تشکل جداگانه ای از سایر مسلمانان نداشتند. اما بعد از قتل عثمان وآغاز خلافت علی(ع) همان طور که طرفداران بنی امیه شکل حزبی به خود گرفتند و عثمانیان نامیده شدند، شیعیان نیز صف خویش را ازدیگران جدا نمودند و آزادانه تشیع خود را اعلام کردند. ولی این وضع دیری نپایید و با اکمیت بنی امیه، شیعه گری جرمی سنگین به شمار آمد; معاویه طی بخشنامه ای به عمال و فرماندارانش در سراسرکشور نوشت: «اگر دو نفر شهادت دادند که شخصی از دوستداران علی و خاندان او است، اسمش را از دفتر بیت المال حذف کنید و حقوق ومقرری او را قطع نمایید.»
و با وجود حکمرانی سفاکانی چون: زیاد،ابن زیاد و حجاج بن یوسف، ارتباط شیعیان بارهبرانشان به نهایت درجه کاهش یافته بود. لذا اخباری بدین مضمون به چشم می خورد که بعد از شهادت امام حسین(ع) تنها چهارتن در کنار امام سجاد(ع) ماندند. و شخصی چون سعید بن جبیر به جرم رابطه داشتن با امام زین العابدین(ع) بالای دار می رود. تا این که با پایان یافتن قرن اول هجری و شروع دعوت عباسیان وقیامهای طالبیان، وضع عوض می شود و توجه بنی امیه به جای دیگرمعطوف می گردد و شیعیان نفس راحتی می کشند و توان این را می یابندکه با امامانشان رابطه برقرار نمایند که این مطلب درعصر امام صادق(ع) به اوج خود رسید.
منابع :
بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ۱۳۹۴ ه .، ج ۳، ص ۱۱۵٫
ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی طالب، دارالاضواء، بیروت، ۱۴۰۵ ه.، ج ۳، ص ۷۷ و ۷۸٫
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، داراحیاء الکتب العربیه،قاهره، ۱۹۶۱، ج ۱، ص ۴۳ ۴۵٫
شیخ طوسی، اختیار معرفه الرجال، معروف به رجال کشی، موسسه آل البیت(ع) لاحیاء و التراث، قم، ۱۴۰۴، ج ۱، ص ۳۳۲٫
همان، ص ۳۳۵٫