پسر ربیع به دستور پدرش از طرف منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را با سر و پای برهنه به سمت قصر منصور حرکت داد. هنگامی که امام صادق علیه السلام وارد قصر شد ربیع با دیدن آن وضعیت ناراحت کننده گریست. حضرت فرمود: «اجازه بده دو رکعت نماز بخوانم و دعا کنم». گفت: «هر کاری که میخواهید انجام دهید امام دو رکعت نماز خواند وسپس دعایی طولانی قرائت کرد.پس از قرائت دعا امام صادق علیه السلام برخاست و همراه ربیع به راه افتادند. حضرت با ورود به ایوان قصر اندکی توقف کرد و زیر لب دعایی خواند. سپس حرکت کرد تا در برابر منصور ایستاد. منصور سه بار اقدام به خارج کردن شمشیر از غلاف کرد اما هر بار نتوانست برای قتل امام اقدام کند، سپس به ربیع گفت: ای ربیع هنگام بازگشت جعفر را بر یکی از اسب های مخصوص من سوار کن و ده هزار در هم به او هدیه بده. سپس او را با احترام تا محل سكونتش مشایعت کن و در آنجا او را بین ماندن محترمانه نزد ما یا بازگشت به شهر جدشان پیامبر صلی الله علیه وآله مخیر نما !!
بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۱۹۵.
منصور دوانیقی