منصور دوانیقی

۱۴ – دفاع پیامبرصلی الله علیه وآله از امام صادق علیه السلام

منصور دوانیقی امام صادق علیه السلام را شبانه با سرو پایی برهنه به قصرش در بغداد آورد؛ امام هنگام ورود به قصر دعاهایی خواندند؛ منصور که قصد کشتن حضرت را داشت، سه بار شمشیر از غلاف بیرون کشید ولی هر بار اقدامی نکرد و سپس امام را برگرداند؛ از این ماجرا چند روز گذشت تا آنکه فرصتی پیش آمد و ربیع خدمتکار منصور از او پرسید: «شک نداشتم که او را به قتل میرسانی اما ناگهان آرام شدی و به او هدیه ای دادی و گفتی که او را احترام کنم و تا خانه اش مشایعت نمایم دلیل این برخوردها چه بود؟» منصور گفت:«آن روز وقتی خواستم او را به قتل برسانم پیامبر صلی الله علیه وآله را در برابر خود دیدم در حالی که دستانش را باز کرده و آستین ها را بالا زده بود و با چهره ای عبوس بین من و او مانع شد. با دیدن این صحنه رو برگرداندم و از تصمیم خود منصرف شدم. اندکی گذشت و برای دومین بار تصمیم گرفتم و شمشیر را بیرون کشیدم دوباره پیامبر ظاهر شد و آنقدر نزدیک آمده بود که آماده بود در صورت اقدام من او نیز اقدام کند با دیدن این منظره دست نگه داشتم. بار سوم جسورانه با خود گفتم این صحنه ها ساخته خیال است، وشمشیر را – جز اندکی – بیرون کشیدم اما ناگهان پیامبر صلی الله علیه وآله با چهره ای برافروخته و آستینهای بالا زده ظاهر شد و نزدیک بود دستش را بر من بگذارد. من ترسیدم اگر حرکتی از خود نشان دهم او سبقت بگیرد و مرا نابود کند. از این رو منصرف شدم و دیدی که چه کردم. مبادا کسی این ماجرا را از تو بشنود.» بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۱۹۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا