منصور دوانیقی پایتخت حکومتی خود را از کوفه به شهر تازه تأسیس بغداد منتقل کرد؛ سپس دستور داد امام صادق علیه السلام را از مدینه به بغداد بیاورند تا امام را از نزدیک تحت نظر داشته باشد.
با اینکه مأموران دائماً مراقب امام و ارتباطات حضرت بودند، شبی به ربیع دستور داد امام صادق علیه السلام را در هر حالی که هست، نزدش بیاورند. ربیع یکی از پسرانش را که سنگدل تر و تندخو تر بود صدا زد و گفت: نزد جعفر بن محمد برو و در خانه اش را به صدا در نیاور تا فرصت آماده شدن پیدا کند؛ بلکه از دیوار خانه بالا برو و او را در هر حالی یافتی به اینجا بیاور. پسر ربیع به محل سکونت امام صادق علیه السلام رفت و با نردبان از بالای دیوار وارد خانه شد و حضرت را با لباس خانگی در حال نماز دید. لحظاتی منتظر ماند و با اتمام نماز حضرت جلو رفت و گفت: «برخیز که امیر تو را طلبیده است.» امام فرمود: «صبر کن دعایم را بخوانم و لباسم را بپوشم.» اما او گفت: «اجازه چنین کارهایی را نداری» فرمود: «بگذار تا وضویی دوباره بگیرم؟» پاسخ داد:«این کار را نیز نباید انجام دهی»
آنگاه امام صادق هلیه السلام را با سر و پای برهنه و با همان لباسی که بر تن داشت از خانه بیرون آورد و به سمت قصر منصور حرکت کردند.
بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۱۹۵.
09/05/2024
0 3 خواندن این مطلب 1 دقیقه زمان میبرد