منصور دوانیقی به قصد کشتن امام صادق علیه السلام، با عصبانیت دستور داد امام را به ربذه بیاورند؛ وقتی امام به آن جا وارد شد، دعایی خواند؛ ناگاه رفتار منصور تغییر کرد و از تصمیمش برگشت و به امام عرض کرد: «…من تو را طلبیدم تا از خاندانت به تو شکایت کنم آنان قطع رحم کرده اند و مردم را بر علیه من می شورانند. ولی اگر کس دیگری غیر از من زمامدار این حکومت شود از او اطاعت میکنند و به دستوراتش گوش فرا می دهند» امام صادق علیه السلام در پاسخ او را به صبر در برابر مشکلات و عفو درباره مخالفان و شکر به درگاه الهی نصیحت کرد منصور گفت:«صبر میکنم و عفو می نمایم و شکر میکنم» سپس منصور رو به حضرت کرد و گفت: «یا ابا عبدالله، حدیثی را که قبلاً از تو درباره صله رحم شنیده ام دوباره بگو» حضرت فرمود: :«پدرم از جدم از پیامبر نقل کرد که فرمود: نیکی و صله رحم آبادگر دنیاست و عمر را زیاد می کند.»
منصور گفت: آنچه میخواستم این حدیث نبود! حضرت فرمود: «پدرم از جدم از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل کرد که فرمود: «کسی که می خواهد مرگش به تأخیر بیفتد و بدنش سالم باشد صله رحم کند.» منصور گفت: «این حدیث هم منظور من نبود!»
امام صادق فرمود: «پدرم از جدم از پیامبر نقل کرد که فرمود: مردی نیکی کننده به والدین در حال احتضار بود و مردی عاق والدین کنار او بود. خداوند به ملک الموت فرمود: چقدر از زندگی مرد عاق والدین باقی مانده است؟ گفت: سی سال فرمود: آن را به این مرد بده که نیکی کننده به والدین است.
منصور با شنیدن این حدیث بسیار خوشحال شد و چهار هزار درهم هدیه به حضرت داد و مرکب خود را طلب کرد و دستور داد مرکب را آنقدر نزدیک بیاورند که کنار تخت برسد. سپس حضرت سوار شد و بیرون رفت.
بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۱۹۴.
09/05/2024
0 6 خواندن این مطلب 2 دقیقه زمان میبرد