ویژگی‌های عصر نهضت علمی

ویژگی‌های عصر نهضت علمی

عصر امام صادق (علیه‌السّلام) هم‌زمان با دو حکومت‌ مروانی و عباسی بود که‌ انواع تضییق‌ها و فشارها بر آن حضرت‌ وارد‌ می‌شد‌، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود‌، به‌ تبعید می‌بردند. از جمله یک‌بار به‌همراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یک‌بار در زمان سفاح‌ به‌ حیره‌ و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت‌. با این بیان، این تحلیل که حکومت‌گران به دلیل نزاع‌های خود، فـرصت آزار‌ امـام را نداشتند و حضرت در‌ یک‌ فضای‌ آرام به تاسیس‌ نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست، بلکه‌ امام‌ با وجود آزارهای موسمی اموی و عباسی از هرنوع فرصتی استفاده می‌کرد تا نهضت علمی خود را به راه‌ انـدازد‌ و دلیـل‌ عمده رویکرد حضرت، بسته بودن راه‌های دیگر بود. چنان‌چه امام از‌ ناچاری‌ عمدا‌ رو به‌ تقیه می‌آورد. زیرا خلفا در صدد بودند با کوچک‌ترین بهانه‌ای حضرت‌ را از سر‌ راه‌ خود‌ بردارند. لذا منصور مـی‌گفت: «هـذا الشجی معترض‌ فی الحلق‌»؛ جعفر بن محمد مثل استخوانی در گلو‌ است‌ که نه می‌توان‌ فرو برد و نه می‌توان بیرون افکند. بر همین اساس خلفا در صدد بودند‌ ولو‌ به‌ صورت توطئه، حضرت را گرفتار و در نهایت‌ شهید کنند. حکایت زیـر دلیـل‌ ایـن مدعی است:
جعفر بن‌ محمد‌ بـن‌ اشـعث از اهل‌تسنن و دشمنان اهل‌بیت (علیهم‌السلام‌) به صفوان بن یحیی گفت‌: آیا‌ می‌دانی‌ با این‌که در میان خاندان ما هیچ نام و اثری از شیعه نـبود مـن چـگونه شیعه‌ شدم؟ … منصور دوانیقی‌ روزی به پدرم محمد بن اشعث گفت: ‌ای محمد! یـک نـفر مرد دانشمند و با‌ هوش‌ برای‌ من پیدا کن که ماموریت‌ خطیری به او بتوانم واگذار کنم. پدرم ابن مهاجر (دایی مرا) معرفی‌ کـرد‌.
مـنصور‌ بـه او گفت: این پول را بگیر و به مدینه نزد عبدالله بن‌ حسن‌ و جماعتی‌ از خـاندان او از جمله جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) برو و به هریک مقداری پول بده و بگو‌: من‌ مردی غریب از اهل‌ خراسان هستم کـه گـروهی از شـیعیان شما در خراسان این‌ پول‌ را داده‌اند‌ که به شما بدهم مشروط بر‌ ایـن‌کـه‌ چنین‌ و چنان (قیام‌ علیه حکومت) کنید و ما از شما‌ پشتیبانی‌ می‌کنیم. وقتی پول را گرفتند، بگو: چون من واسطه پول رسـاندن هـستم، بـا دست‌خط‌ خود‌، قبض‌ رسید بنویسید و به من بدهید‌. ابن‌ مهاجر به‌ مدینه‌ آمـد‌ و بـعد از مـدتی نزد منصور برگشت. آن‌ موقع‌ پدرم هم نزد منصور بود. منصور به ابن مهاجر گفت: تـعریف کـن چـه‌ خبر؟ ابن‌ مهاجر گفت: پول‌ها را به مدینه بردم‌ و به هریک از خاندان‌ مبلغی‌ دادم و قبض رسید از دسـت‌خط خـودشان‌ گرفتم‌ غیر از جعفر بن محمد (امام صادق (علیه‌السلام)) که من‌ سراغش را گرفتم. او در‌ مسجد‌ مشغول نماز بـود. پشـت‌سرش نشستم‌ او تند‌ نمازش‌ را به پایان‌ برد‌ و بی‌آن که من سخنی‌ بگویم‌ به من گـفت: ‌ای مـرد! از خدا بترس و خاندان رسالت را فریب نده که‌ آن‌ها‌ سابقه‌ نزدیکی با دولت‌ بنی‌مروان دارنـد و هـمه‌ (بـر اثر‌ ظلم) نیازمندند‌. من‌ پرسیدم‌: منظورتان چیست؟ آن حضرت سرش‌ را نزدیک گوشم آورد و آن‌چه بین من و تو بود، بـاز گفت. مـثل این‌که او سومین‌ نفر‌ ما‌ بود.
منصور گفت: یابن مهاجر اعلم‌ انه‌ لیـس‌ مـن‌ اهـل‌بیت‌ نبوه‌ الا و فیه محدث‌ و ان‌ جعفر‌ بن محمد محدثنا ای پسر مهاجر، بدان که هیچ خاندان نبوتی نـیست مـگر‌ ایـن که در میان‌ آنها‌ محدثی‌ (فرشته‌ای از طرف خدا که با او‌ تماس‌ دارد‌ و اخبار‌ را‌ بـه‌ او خـبر می‌دهد.) هست و محدث خاندان ما جعفر بن‌ محمد (علیه‌السّلام) است.
فرزند محمد بن اشعث می‌گوید: پدرم گفت: همین (اقرار دشمن) بـاعث‌ شد کـه ما به تشیع روی آوریم.
آری‌ این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مـانع از هـر نوع‌ اقدام علیه حکومت وقت می‌شد، لذا امام بـه‌سـوی تـنها راه ممکن که‌ همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر‌ (علیه‌السّلام) بـود‌، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.

منبع :
کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۷۵ 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا